سید محمد جواد تقویسید محمد جواد تقوی، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات بزرگ مرد کوچک

سیزده بدر 93

1393/1/23 0:28
876 بازدید
اشتراک گذاری

سیزده بدر 93 ،برعکس هر سال ، یک راست جیتو رفتیم و چون درخت های زمین عمو عبدالله را (تقریبا)قطع کرده بودند آمدیم سر زمین های دایی علی (که دایی بنده است)

ما بودیم و دایی  حمیدشون و مامان فاطی و باباشمس الله و دایی مجید و تموم بروبچ عمو عبدالله شون. نهار جوجه و برنج و بعدازظهر هم آش رشته.

این هم جیگر مامان داخل گندم زار

 

سید محمد جواد تقوی

 

 "برای دیدن باقی عکس ها به ادامه مطلب بروید"

صبح هوا سرد بود ، یا شاید بهتر بگویم ابری بود.(چهار تا لباس و کلاه و جوراب ، همه ی وسایلی بودند که دغدغه مادرانه من را کاهش می داد ، از ترس دوباره سرما خوردن تو)

 

سید محمد جواد تقوی

 

در زیر آفتاب کم کم لباس هایت را کم کردیم

سید محمد جواد تقوی

 تو و دایی مجید و بابایی

سید محمد جواد تقوی

دایی مجید، اندر شگفت گوشی اندروید دار خود

سید محمد جواد تقوی

 عمو و عمو زاده در کنار همقلب

سید محمد جواد تقوی

 

سید محمد جواد تقوی

 بدون شرحعینک

سید محمد جواد تقوی

 

سید محمد جواد تقوی

این هم ریحانه ی جیگر طلا

سید محمد جواد تقوی

 

قربون خندهاتلبخند

سید محمد جواد تقوی

 

 

سید محمد جواد تقوی

 

در اوج بد اخلاقی های تو ، فقط کافیه بگوییم : به افتخار سید محمد جواد تقوی دست بزنیدتشویقتشویقتشویق

اونوقت پسرم خوشحال ، به افتخار خودش دست می زنهتشویقتشویقتشویق

سید محمد جواد تقوی

 

سید محمد جواد تقوی

 

سید محمد جواد تقوی

 

محمد جواد موتور سوار می شودنیشخند

سید محمد جواد تقوی

 

ریحانه و دایی علی

سید محمد جواد تقوی

 

عکسی که خودم از بالای درخت گردو گرفتم ( هیف که الان گردو نداره)

تو توی بغل مامان فاطی بودیبغل

سید محمد جواد تقوی

 

تو پشت ماشین محمد آقا(بابای آجی ریحانه) هستی

چقدر ذوق کردی

سید محمد جواد تقوی

 

 

سید محمد جواد تقوی

 

سید محمد جواد تقوی

 

پسندها (1)

نظرات (2)

من
25 فروردین 93 23:12
تورو خدا 4تا عکس خوب ازما بذار
مجید
26 فروردین 93 22:39
دایی مجید اندر شگفت اس ام اس بود