اولین ذوق های مادرانه
چهارماه و 20 روزه بودی. آخرین روزهای اسفند 91.
خیلی ناراحت بودم. به خاطر سرفه های تو. داشتم میبردمت دکتر. تا اون روز قل نخورده بودی. با این حال از ترسم هر وقت تو رو می ذاشتم روی تخت، وسط تخت قرارت می دادم. اون روز هم گذاشتمت وسط تخت. داشتم با ناراحتی لباس هام رو می پوشیدم و ناراحت بودم که چرا تو اینقدر مریض می شوی.
یکدفعه چشمام افتاد به تو که به شکم افتاده بودی روی تخت و داشتی دست و پا می زدی
تو نمیدونی که چه ققققققققققققققققققققققدر ذوق کردم
اصلا انگار یادم رفته بود سرفه های پی در پی تو رو
البته این عکس مربوط به چند روز بعد از اون روز است. (دومین بار که قل خورد)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی